تولد
بالاخره بعد كلي انتظار ريحانه خانم ما به دنيا اومد.
ريحانه خانم تولدت مباركبذار برات تعريف كنم كه كي وكجا بدنيا اومدي...
امروز پنج شنبه ست و از تولد شما دقيقا 14روز ميگذره.11فروردين بود كه مامان و مسعود(دايي كوچيكت) برا عيد ديدني اومدن خونه ما.من درد داشتم ولي فكر نميكرديم جدي باشه.خلاصه مامان اينارو برا شام نگه داشتيم وحول وحوش ساعت 12 بود كه رفتن.من اصلا خوابم نبرد كلافه بودم.اون روز اصلا تكون هات رو حس نكردم.نگرانت بودم.آخه از تولدت 4روز ميگذشت.به بابات گفتم كاش فردا بريم سونوگرافي بلكه خيالم راحت بشه.نگو شما داري وسايلت رو باصبرو حوصله جمع ميكني و آماده ميشي كه بياي.حدود ساعت 5بود كه تصميم گرفتي بياي.خلاصه زنگ زديم آژانس ورفتيم بيمارستان وشما بدنيا اومدي...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی